داوه،داق داق آباد

پایگاه اینترنتی داق داق آباد

پایگاه اینترنتی داق داق آباد

این پایگاه اینترنتی داقداق آباد -داوه- است. لطفا با ارسال مطلب،خبر،عکس و.. ما را کمک کنید. یا حداقل با ارسال نظر در بخش « نظرشما» بر ما منت بگذارید.

نویسندگان

💀 .. کشف یک گور دسته جمعی در داقداق آباد ..💀

پنجشنبه, ۱۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۷ ب.ظ

💀 .. کشف یک گور دسته جمعی در داقداق آباد ..💀


در مطالب پیش اشاره ای به گور دسته جمعی در داقداق آباد داشتیم. قضیه بر می گردد به دوران جنگ جهانی اول . دوران قحطی بزرگی که در آن زمان رخ می دهد.

 جنگ جهانی اول در سال ۱۳۳۲ ق./ ۱۹۱۴م. و جنگ جهانی دوم در شهریور ۱۳۱۸ه.ش/ ۱۹۳۹ م. برای ایران ارمغان بسیار تلخی را به همراه داشت. ایران با وجود اعلام بی طرفی در این دو جنگ ، بیشترین آسیب را دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی قحطی بزرگی شدند که متجاوزان در جنگ جهانی اول برای ایران آورده بودند.

  اشغال ایران توسط نیروهای اشغالگر روسیه ، انگلیس و عثمانی در بین اهالی روستاهای همدان به دوران قحطی اول و قحطی دوم معروف است.

گور دسته جمعی1

طی سال های 1917 تا 1919 ایران با وجود اعلام بی طرفی در جنگ جهانی اول، بیشترین آسیب را از این جنگ ویرانگر دید و در حدود نیمی از جمعیت کشور قربانی مطامع کشورهای بزرگ و استعمارگر آن دوران شدند. اسناد این قتل عام قریب به 10 میلیون نفری همچنان در ردیف اسناد طبقه بندی شده و سری انگلستان قرار دارد و این کشور هنوز هم از انتشار آن ها ممانعت می کند. گزارش زیر با توجه به کتاب "قحطی بزرگ" نوشته دکتر محمد قلی مجد نوشته شده است که یکی از منابع انگشت شمار موجود درباره هولوکاست 9 میلیون نفری ایرانیان بوده و با استناد به اظهارات شاهدان و برخی اسناد تاریخی در دسترس نوشته شده است. عکس های مربوط به تلفات قحطی برگرفته از کتاب دکتر مجد و دیگر منابع تاریخی است.

دولت عثمانی نیز با بهانه تراشی در مورد حضور نیروهای روس در آذربایجان، از مرزهای شمال غرب نیروهای خود را وارد کشور کرده و توقف نقض بی طرفی را به خروج روسیه از آذربایجان موکول کرد. قوای روس در شهرهای آذربایجان، اردبیل، قزوین و انزلی، حضور داشتند و بخشهایی از جنوب کشور از جمله بوشهر و بندر لنگه نیز در اشغال نیروی انگلیس بود.


همچنین واحدهایی از سربازان انگلیسی به همراه نیروهای هندی تحت امر خود از بحرین وارد آبادان شدند و این شهر را اشغال کردند. عمده ‏ترین توجیه ورود این نیروی نظامی، ضرورت محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود.
با انقلاب اکتبر 1917 روسیه، نیروهای روس از ایران خارج شدند و انگلیس برنامه ریزی خود برای پر کردن جای این نیروها را با بزرگ نمایی خطر آلمان ها و عثمانی آغاز کرد و بدین ترتیب انگلیسی ها از سال 1917 ایران را تحت اشغال خود درآوردند.

// برای آشنایی با چگونگی هولوکاست 9 میلیون ایرانی با طراحی بریتانیا، با ما همراه شوید. //

نیروهای اروس و انگلیس غلات را برای سربازان و اسب های خود می بردند. و اشاره کردیم که عمده ‏ترین توجیه ورود نیروی نظامی بریتانیا، بهانه محافظت از تأسیسات استخراج نفت در منطقه خوزستان بود. آنچه موجب بدبختی و هلاکت بیشتر شد نقشه انگلیس بود که از حیله های زیرکانه و خبیثانه ای اسفاده کردند.

💀 اول اینکه آنها تمام محصولات کشاورزی را در شهرهای بزرگ با قیمت بالا از کشاورزان می خریدند و برای سربازان خود احتکار می کردند.

💀 دوم اینکه نقل و انتقال غلات در بین شهر های ایران را نیز کاملا محدود کردند.

💀 سوم و عجیب تر اینکه ارتش بریتانیا مانع از واردات مواد غذایی از بین النهرین و هند و حتی از آمریکا به ایران شد. انگار برای نسل کشی بی سابقه ای نقشه پلیدانه ای کشیده بودند.

بدین ترتیب قحطی بر تمام ایران سایه انداخت و علاوه بر این شیوع بیماری هایی نظیر آنفولانزا و وبا در ایران مردم را به کام مرگ می کشانید.در زمان قحطی، شکل همه عوض شده و مردم دیگر به انسان شباهتی نداشتند. همه با چشمانی گود افتاده چهار دست و پا می خزیدند و علف و ریشه درختان را می خوردند. هر چه از جاندار و بی جان در دسترس بود به غذای مردم تبدیل شده بود. سگ، گربه، کلاغ، موش، خر و ...

رویم نمی شود بگویم که گاه گوشت انسانهای مرده .. ای خدا مرا ببخش

سند های بسیار محکمی دارم که در روستاهای اطراف خودمان بارها آدم خواری مشاهده می شد. در روستای بابان یک فردی .. بگذارید بقیه اش را نگویم چون از آن شخص هیچ نسلی بجا نمانده است.

محمد قلی مجد در کتاب "قحطی بزرگ" خود می نویسد: بر اثر چنین فاجعه عظیمی بود که جامعه ایرانی به شدت فروپاشید و استعمار بریتانیا توانست به سادگی حکومت دست نشانده خود را در قالب کودتای 1299 بر ایران تحمیل کند. مجد چنین نتیجه میگیرد: «هیچ تردیدی نیست که انگلیسیها از قحطی و نسل کشی به عنوان وسیله ای برای سلطه بر ایران استفاده میکردند.

گور دسته جمعی2

ایران با وجود اعلام بی طرفی، نیمی از جمعیت خود را بر اثر جنگ جهانی اول از دست داد

جنگ جهانی اول

عکس یادگاری سربازان اشغالگر در بناهای تاریخی ایران

سربازان اشغالگر در میان مرده گان

سربازان اشغالگر در میان مردگان

رابطه ما با انگلیس و آمریکا رابطه پدر کشتگی است. هیچ ایرانی با وجدانی نمی تواند این همه ظلم و تعدی و تجاوز را فراموش کند. چه بجا رهبر شجاع و باغیرت ما انگلیس را خبیث می نامد و آن پیر فرزانه سفرکرده آمریکا را شیطان بزرگ.

باور کنید هر بار که این تحقیقات و نوشته هایم را مرور می کنم موهای بدنم سیخ می شود و بغض گلویم را می فشارد. الان نیز که اینها را می نویسم باز نتوانستم ریزش اشک هایم را بگیرم.

برگردیم به داقداق آباد و قضیه گور دسته جمعی . ولی بهتر است قبل از پرداختن به آن وضعیت همدان را در آن زمان کمی توضیح بدهم تا برسیم به روستای خودمان.

شهر همدان در آستانه جنگ جهانی اول از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ثبات و امنیت کافی نداشت و مردم در مشکلات اولیه زندگی و کسب معیشت دست و پا می زدند.

کنسولگریهای دو کشور، به ویژه انگلستان، از رهگذر اعمال نفوذ و اطلاعاتی که توسط کارمندان بانک شاهنشاهی و استقراضی و اتباع خود، از ایلات و عشایر و وضعیت منطقه به دست می آوردند، سعی می کردند با تطمیع، سواران عشایر و ایلات را به نفع خود بسیج کنند و در عین حال از نفوذ رقبای خود در میان این نیروی کم هزینه و بومی جلوگیری کنند.

در سال 1334ق پس از اشغال شهر از سوی روسها، در پی مذاکرات محرمانه ژنرال باراتف و امیرافخم، حسام الملک امیرافخم در 16 رجب 1334ق به حکمرانی همدان منصوب شد و در شورین ( نزدیک همدان روستایی است به نام شورین) اقامت گزید.

حسین علی خان ضیاء الملک دوم قراگوزلو با کمک امیرافخم برای الحاق به قوای روس در سال 1334ق، اقدام به گردآوری سپاهی متشکل از مردم شهر و روستا و عشایر نمود و به دنبال تصرف شهر توسط قوای عثمانی و عقب نشینی روس ها، امیرافخم نیز به قوای روس پیوسته و همراه آنان از شهر خارج شد و شهر بدون حاکم ماند.

البته شهر و منطقه همدان چندین بار بین روس و عثمانی دست بدست شده و خسارات زیادی دید. تحقیقات نشان می دهد که مردم روستاهای اطراف به دلیل قرابت دینی از دولت عثمانی حمایت می کردند.

حضور انگلیسی ها در همدان تا پیش از این منحصر به تعدادی اتباع انگلیسی ساکن همدان، کارکنان کنسولگری و بانک شاهی و تعدادی مأمور نظامی بود. پس از انقلاب روسیه و تخلیه ایران توسط قوای روس و صلح آنان با آلمان در اواخر جنگ، پای نیروهای نظامی انگلیس به همدان و منطقه غرب ایران باز شد.

با باز شدن پای انگلیسی ها گرانی در همدان و اطراف شروع شد. و نفرت عمومی علیه انگلیسی ها بیشتر شد ولی  فرمانده قوای انگلیس در همدان با نقشه ای زیرکانه اطلاعیه ای صادر کرد:
گندم را ما خریداری نمی کنیم و برعکس؛ با تمام قوای خود به قحطی زدگان کمک می کنیم و ...


راهی که از همدان به طرف گل تپه می رود را انگلیسی ها با بکارگیری مردم قحطی زده روستاییان احداث کردند تا قوای خود را راحت تر برای سرکوب میرزا کوچک خان جنگلی اعزام کنند.

قحطی در همدان به حدی شدید بود که هر روز در معابر شهر مردم شاهد جسد کسانی بودند که از گرسنگی جان داده بودند. در این اوضاع نابسامان، انگلیسی ها از فرصت استفاده کرده مردم فقیر و گرسنه و کسانی را که از قدرت بدنی برخوردار بودند، در جاده سازی و ایجاد راه های جدید به کار می گرفتند. حقوق کارگران در مقابل این کار، روزی سه قران با بلیط غذا بود.

وضعیت داقداق آباد و روستاهای اطراف هم مثل تمام کشور در وضعیت اسفباری بود .
البته روستاها نسبت به وضعیت معیشتی اهالی کمی با یکدیگر تفاوت داشتند ولی در کل همه روستاها تقریبا به یک شکل بودند.

بعضی از روستا ها به کلی از هم پاشیده بودند . یا مردمانش تلف شده بودند یا به جاهای دیگر پناه می بردند.

در داقداق آباد بعضی از متولین به فقرای روستا و احیانا درماندگانی که از سایر نقاط به داقداق آباد پناه آورده بودند رسیدگی جزئی می کردند. چون مجبور بودند غلات کمی که داشتند را جیره بندی کنند تا هم اهل و عیال و خانواده خودشان را از قحطی نجات دهند و هم به دیگران به اندازه وسع کمک کنند.
تعدادی از افرادی که به این کار مبادرت می کردند را داریم ، همچنین دیگر فقرا را ولی فعلا از ذکر اسامی می گذریم.
شاید در آینده کارهای کمک کندگان را با ذکر نام و مشخصات آوردیم. فعلا چند مورد را بدون ذکر نام در اینجا می آوریم.

 

یکی از خیرین داقداق آباد به خانواده خود گفته بود روزانه در هر وعده غدایی برای اعضای خانواده یک قرص نان به اندازه کوچک ، تقریبا به اندازه کماج های فعلی یا کمی بزرگتر پخت کنند تا بتوانند هم خودشان زنده بمانند ، و هم به فقرا کمک کنند.

سهم فقرا هم روزانه جمعا سه قرص نان به همین اندازه بود. نه اینکه برای هر نفر ، نخیر این سه قرص نان را لقمه لقمه می کردند. و از دریچه دروازه بدون اینکه بیرون روند آن تکه های نان را به فقرایی که صف می بستند می دادند. هر فقیری که نوبتش می رسید ، آن تکه نان را می گرفت و همانجا به دهانش می گذاشت و می رفت.


یکی دیگر از خیرین داقداق آباد که کمی متول بود روزانه آش پخت می کرد و به همین روش بین فقرا تقسیم می کرد. فقرا یکی یکی به در منزل آن شخص _که خدایش رحمت کند _ می آمدند و به اندازه یک ملاقه آش سهمیه می گرفتند.

البته در منزل این افراد به هیچ وجه باز نمی شد. چون احتمال غارت می رفت. همیشه چند نفر از اهل منزل با تفنگ و دیگر وسایل آماده و مراقب بودند.

بعد از تقسیم کمک های غذایی و جیره ها دریچه تعبیه شده در بسته می شد و کلون آن را می انداختند و اعلام می کردند: بروید جیره امروز تمام شد. بعضی ها که جیره به آنها نرسیده بود مایوسانه آنجا را ترک می کردند و آرزو می کردند تا فردا زنده بمانند تا شاید فردا وضع بهتر شود و یا زودتر بیایند و جیره مختصر را تحویل بگیرند.
 
بعد از تقسیم جیره که ساعتی بیشتر به طول نمی انجامید مرد ها به بیرون منزل می رفتند ولی نه اینکه در را باز کنند و بیرون روند . بلکه از طرف نردبان به پشت بام می رفتند و سپس به کوچه و سطح روستا می رفتند. خب ، می دانید برای چکار؟ عجله نکنید . توضیح خواهیم داد.

 

احتمالا بعضی ها حدث زده باشند که برای چکار به بیرون می رفتند:  برای دفن اجساد کسانی که از قحطی تلف شده بودند.
شاهد عینی این مطالب پیرزنی بود که می گفت : من دختر بچه ای بودم و می دیدم که پدرم هر روز به بیرون می رود و اندوهگین به منزل برمی گردد و برای مادرم تعریف می کند که امروز چند نفر دیگر را دفن کردیم. یا روز دیگر می آمد و می دیدیم که خسته تر است و  وقتی مادرم می پرسید که چه شده است. می گفت امروز تلف شده گان زیاد بودند و از بس قبر کنده ایم دیگر رمق در بدن نمانده است.

یک روز دیدم که پدرم  به خانه آمد . کاملا خسته و از کت و کول افتاده. هیچ وقت پدرم را اینگونه ندیده بودم. انگار تمام غصه های دنیا را بر دوش پدرم گذاشته اند. رنگ در رخ نداشت. چشمانش قرمز شده بود ف شاید از بس گریه کرده بود.

پدرم آمد و نشست. سرش را به دیوار تکیه داد و در حالیکه بغض گلویش را می فشرد در جواب همیشگی مادرم گفت:

امروز از بس که مرده زیاد بود دیگر نتوانستیم آنها را دفن کنیم. بردیم و همه آنها را در چاه قنات متروکه داخل روستا ریختیم و بر گشتیم. پدرم این را گفت و های های گریه کرد.

حالا می دانید آن قنات کدام قنات بود؟ قناتی که در تپه کوچکی واقع در محله حاجی وجود داشته است در خیابان شهید زمانی فعلی.

اگر فرصت شد در آینده از چندین قنات واقع در داخل روستا و قنات هایی که بعضا از حیات منزل برخی اهالی می گذشت توضیح خواهیم داد که چرا اینگونه بوده است و غیره

ولی این چاه قنات مورد اشاره تقریبا در منزل مشهدی نقی که منزلش در همان تپه مورد اشاره است، واقع شده است.
نقشه ، کروکی و تصویر هوایی در ادامه همین مطلب منتشر می شود.

خدایا ما را قدر دان نعمت هایمان قرار ده. آمین

کروکی گور دسته جمعی


محل دفن اجساد به صورت دسته جمعی

نقشه هوایی گور

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۱
ابوالفضل جعفری

نظرات  (۱)

بهتر بود اسم خیرین رو میگفتید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی