داوه،داق داق آباد

پایگاه اینترنتی داق داق آباد

پایگاه اینترنتی داق داق آباد

این پایگاه اینترنتی داقداق آباد -داوه- است. لطفا با ارسال مطلب،خبر،عکس و.. ما را کمک کنید. یا حداقل با ارسال نظر در بخش « نظرشما» بر ما منت بگذارید.

نویسندگان

۳ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

بین الگنبدین

حیف ، دیگر این تصویر زیبا را به صورت زنده نخواهیم دید. توضیح درادامه مطلب

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۴۵
ابوالفضل جعفری

نوحه زیبای دیگری از کربلایی اسداله قربانی

کربلایی اسداله قربانی


برای دریافت لینک دانلود اینجا را کلیک کنید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۲۲
ابوالفضل جعفری

خاطره شهید نوری

بخش هایی از کتاب "من شهید می شوم" خاطراتی از شهید حسین نوری:

به نقل از صفحه 48 خاطره از حسین علی بهمنی :

زمستان بود و هوای روستا بسیار سرد. از دور نگاهم به قد رشید حسینعلی افتاد که از داخل کوچه رد می شد و  جلوی درخانه خودشان ایستاد. یکی از جوان های محل داشت جلوی در خانه شان آب می ریخت.

حسین علی به او گفت: «می شه آب نریزی جلوی در، پدر و مادر من پیر هستن، آب یخ بزنه ممکنه لیز بخورن »

هنوز حرف حیسنعلی تمام نشده بود که جوان چاقویی از کمرش درآورد وهجوم برد به طرف حسینعلی ، داد می کشید: « مگه تو مفتشی؟ ... من هرکاری بخوام میکنم ،به صدتا مثل تو و امثال تو هیچ ربطی نداره. »

تا این صحنه را دیدم دویدم سمتشان . حسینعلی هیچ حرکتی نمی کرد و جوان با چاقو بی رحمانه روی بدن حسینعلی خط می انداخت. تا رسیدم مانعش شدم  و گفتم : چکار می کنی نامرد؟ برو رد کارت ، ولش کن ،

با داد و فریادهای من پسر راهش را گرفت و رفت داخل خانه.

خون از سر و روی حسینعلی داشت می ریخت. چند جای لباسش هم پاره شده بود.

سریع زیر بغلش را گرفتم و بردم درمانگاه . حین اینکه داشت مداوا می شد بهش گفتم : « خدا رحم کرد نزد به قلبت یا شاهرگت ، چرا از خودت دفاع نکردی ؟ اگه خدای نکرده کشته بودت چی؟

جواب داد : من از منطقه جنگی برای عیادت پدر و مادر و اهالی روستا اومدم ، این درست نیست که بخوام با کسی درگیر بشم و برخورد کنم.

ایشااله خودش متوجه خطاش می شه ، خدا هدایتش کنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۰۰
ابوالفضل جعفری